دَریــایــِ غــَمــــ....!!
HoMe|eMaiL |Design|Profile
شاگردی از استادش پرسید: عشق چیست؟ استاد پاسخ داد: عشق یعنی همین شاگرد پرسید؟ پس ازدواج چیست؟ استاد گفت: این بار به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور و به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی. شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید؛ آیا به راستی این بلندترین درخت است؟ شاگرد پاسخ داد: اولین درخت بلندی که دیدم انتخاب کردم ترسیدم بلندتر از آن پیدا نکنم و دست خالی برگردم. استاد پاسخ داد: ازدواج یعنی همین
نظرات شما عزیزان:
استاد در جواب گفت: به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاور. اما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی؟
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.
استاد پرسید: چه آوردی؟
و شاگرد با حسرت جواب داد: هیچ! هر چه جلو می رفتم، خوشه های پرپشت تر می دیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم.
برچسبها:
Design:hannan
|